
بیماری های روان پزشکی
جسم و روان انسان، ارتباط و وابستگی شدید به هم دارند، لذا بیماری در هر کدام، دیگری را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. عوارض و علائم بیماری جسمی معمولاً با چشم، قابل دیدن و یا با حواس پنجگانه قابل درک می باشند، اما علائم بیماری روانی، معمولاً در عواطف، احساسات و رفتار فرد نفوذ پیدا می کند و در اوایل بیماری یک حس و حالت های مبهمی است که فرد به راحتی آن را درک نمی کند.
بیماری های روانی به انوع متفاوتی تقسیم می شوند که عبارتند از: [1]
- بیماری های خلقی
- بیماری های اضطرابی
- اختلالات روان پریشانه (سایکوز)
- اختلالات شبه جسمی
بیماریهای خلقی و علائم
خلق همان حالت هیجانی پایدار یک فرد است که گاهی به طور طبیعی در طیفی از شادی و غم در نوسان است. بیماری های خلقی با احساسات نابهنجار افسردگی و یأس مشخص می شوند که فرد به صورت مداوم دارای حالت های مذکور می شود و انواع آن عبارتند از:
بیماری افسردگی:
نشانه های بیماری افسردگی شامل:
خلق افسرده، از دست دادن انرژی و علاقه، احساس گناه، کاهش تمرکز، از دست دادن اشتها، افکار خود کشی یا مرگ و مشکلات خواب و غیره از علائم آن است که خود به چند دسته اختلال افسردگی اساسی، افسردگی فصلی، افسردگی آتیپیک یا غیرنرمال، افسردگی مضاعف، اختلال افسرده خویی و غیره هستند.
بیماری اختلال دوقطبی:
این بیماری دارای دو حالت است:
علایم حالت اول
خلق بالا، پرش افکار، کاهش خواب، افزایش اعتماد به نفس، خود بزرگ بینی، افراط در فعالیت، ولخرجی و افزایش میل جنسی و غیره.
علایم حالت دوم
حالت دوم برعکس احساس افسردگی می باشد که خود به چند دسته اختلال دو قطبی یک، اختلال دو قطبی دو، اختلال خلق ادواری و غیره تقسیم می شود.
بیماری های اضطرابی و علائم بروز آن
اضطراب در بعضی شرایط و مواقع امری طبیعی است اما اگر به صورت احساس فراگیری از نگرانی یا وحشت درآید، بیماری تلقی می گردد که انواع آن عبارت است از:
اختلال هول (پانیک):
دوره ای از ترس یا ناراحتی شدید است که ابتدا و انتهای آن مشخص میباشد که اغلب با بازار هراسی (ترس از تنها بودن در اماکن عمومی) همراه می باشد .
علائم: تپش قلب، تعریق، لرزش، احساس خفگی، درد سینه، تهوع، سرگیجه، ترس از دیوانه شدن ویا مردن، مورمور شدن،احساس سرما و غیره می باشد.
هراس های بیمارگونی (فوبیا):
فرد، ترس مداوم و شدید از موقعیت های معین یا اشیاء خاص و یا مکان های خاص دارد که می تواند شامل هراس اختصاصی، جمعیت هراسی، بازار هراسی و موارد دیگر باشد.
اختلال وسواسی_اجباری:
وسواس شامل: فکر، احساس، اندیشه یا حسی عود کننده و مزاحم و اجبار نیز فکر یا رفتاری آگاهانه، معیارمند و عود کننده است، مانند شمارش، وارسی، اجتناب، شستشو و غیره که این افکار وسواسی باعث ایجاد اضطراب می شود.
اختلال فشار روانی پس از آسیب (PTSD):
مجموعه ای از علائم که پس از مواجهه (دیدن یا شنیدن) با یک عامل فشار آسیب زای بی نهایت شدید، برای فرد، به وجود می آید که فرد به صورت ترس و درماندگی به این تجربه پاسخ می دهد و واقعه را دائماً در ذهن خود مجسم می کند و در عین حال می خواهد از یادآوری آن اجتناب کند.
اختلال اضطرابی فراگیر:
به صورت اضطراب و نگرانی مفرط در اکثر اوقات روز درباره چندین واقعه یا فعالیت، طی یک دوره حداقل شش ماهه تعریف می شود.
اختلالات روان پریشانه (سایکوز) و علائم بروز آن
حس واقعیت سنجی در این گونه بیماران به صورت چشمگیری مختل می شود و این افراد، علی رغم داشتن توهم یا هذیان، نسبت به بیماری خود، بصیرت و آگاهی ندارد، که انواع آن عبارت است از:
اسکیزوفرنی : فرد از علائم هذیان، توهم، تکلم نابسامان، رفتار نابسامان رنج می برد.
عاطفه گسیختگی(اسکیزوافکتیو): در این بیماری فرد هم خصایص اختلال خلقی و هم خصایص اختلال روانپریشی را دارد.
اختلال هذیانی: اختلالی است که بیمار، علامت غالبش، عمدتاً یک هذیان ثابت می باشد و سایر حوزه های کارکرد او مشکلی ندارد که انواع مختلفی مانند: بدگمانی یا پارانوئید، خودبزرگ بینی، حسادت و غیره دارد.
اختلال روان پریشی گذرا: حس واقعیت سنجی فرد مبتلا در عرض یک روز تا حداکثر یک ماه به دنبال یک فشار شدید روانی و اجتماعی مختل می شود.
اختلالات شبه جسمی و علائم بروز آن
این نوع اختلالات عبارتند از: نشانه های جسمانی که عارضه ای طبی را تداعی می کنند ولی با هیچ عارضه طبی یا مصرف موادی خاص یا اختلال روانی دیگر قابل توجیه نمی باشند، که انواع مختلف آن:
اختلال جسمانی کردن: علائم مختلف جسمی متعدد است که با معاینات جسمانی و بررسی آزمایشات کافی قابل توجیه نمی باشند.
اختلال تبدیلی: یک یا چند نشانه عصبی (مثلاً فلجی، کوری، لنگیدن، بی حسی، غش کردن) که با یک اختلال طبی یا عصبی شناخته شده قابل توجیه نبوده و با عوامل روان شناختی و استرس، شروع و تشدید شود.
خود بیمارانگاری: اشتغال ذهنی بیمار با ترس از بیمارشدن یا اعتیاد وی مبنی بر ابتلا به یک بیماری جدی.
اختلال بدریختی بدن: اشتغال ذهنی یا نقص تخیلی (مثل احساس داشتن بینی بدریخت) یا تحریف مبالغه آمیز یک عیب خفیف و جزئی در ظاهر جسمانی است.
اختلال درد: وجود دردی که مرکز اصلی توجه بالینی است. عوامل روانشناختی نقش مهمی در این اختلال به عهده دارند.
اختلالات جنسی: شامل اختلالات تجزیه ای، اختلالات خوردن، اختلالات خواب، اختلالات شخصیت، اختلالات ناشی از سوء مصرف مواد، اختلالات فراموشی و دمانس و غیره از دیگر اختلالات مربوط به بیماریهای اعصاب و روان می باشد.
از سویی دیگر بيماريهاي اعصاب و روان را می توان به شرح زیر تقسیم کرد:[2]
اختلال در خواب
در اختلال خواب كه به صورت بيخوابي يا پرخوابي بروز ميكند، گاهي فرد دير به خواب ميرود. گاه مينشيند و گاه راه ميرود. گاهي در رختخواب دراز ميكشد، چشمانش باز است. نگران است که چرا خواب به چشمانش نميآيد، گاه ساعتها به خود ميغلتد ولي خوابش گسسته است. ممکن است ساعت 3 تا 5 صبح بيدار شود و ديگر خوابش نبرد؛ در این صورت صبح نیز احساس خستگی داشته و کم حوصله است. این اختلال گاهي به صورت پرخوابي خود را نشان ميدهد، به طوريكه علاوه بر حداقل 8 ساعت در طول شبانه روز، اگر كسي بیدارش نکند، خواهد خوابيد.
اختلال در اشتها
در این اختلال فرد ممکن است، دائما دلش بخواهد، چيزي بخورد؛ به ویژه افراد افسرده علاقه زيادي به شيريني پيدا ميكنند. اين اختلال گاهي به صورت بياشتهايي و بيزاري از غذا و بوي آن نیز مشاهده می شود.
اختلال در ميل به فعاليت جنسي
به صورت بيميلي جنسي يا عدم ارضا شدن از همسر و گاهي به صورت افزايش بيرويه ميل جنسي (به نوعي كه دچار خود ارضائي می شود)، بيبند و باري جنسي و يا انحرافات جنسي ديگر مشاهده ميشود.
اختلال در كاركرد رواني
اختلال در كاركرد رواني، از ديگر علائم بيماريهاي رواني است كه در رفتار، تكلم و تفكر، هيجانات و عواطف، درك، حافظه، هوش و قضاوت و سطح هوشياري بروز ميكند.
اختلال در رفتار
در این اختلال، ممكن است فرد، در خود فرو رفته و تمايل با صحبت با ديگران نداشته باشد؛ خيلي گرفته، گوشهگير، خجالتي و آرام باشد؛ ساعتها تنها در يك كنج بنشيند و يا دراز بكشد. اين مشكل گاهي به صورت پرخاشگري، درگيري و كتك كاري با ديگران، عصبانيت، پرتاب اشياء يا شكستن آنها و گاهي به صورت رفتارهاي وسواس مثل شستن زياد دستها، تميزكاري زياد، شك كردن در كارها، خصوصا در نحوه چك كردن زياد فرآیند كارها و وسايل مثل شيرگاز، قفلها يا شمردن خطهاي سفيد وسط جاده، خواندن تابلوها يا به صورت رفتارهاي افراطي توام با باورهاي غلط مذهبي براي دوري از حوادث آينده و غیره بروز مييابد.
اختلال وسواسی
یعنی داشتن افکار مزاحم گونه به نحوی که دائم در ذهن فرد مبتلا دور بزند، ممکن است فرد مبتلا خجالت بكشد که در این باره با ديگران صحبت کند، همچنین ممکن است فرد مبتلا هرچقدر با خود بجنگد، نتواند این افكار را از ذهن خود بیرون کند.
اختلال در تكلم و تفكر
به صورت كم حرفي بيش از حد يا پرحرفي دائم و گاهي بيان كلمات بيربط و بيان كردن افكاري عجيب و غريب و نشدني مثل كسي او را چيزخور كرده (در صورتي كه با فرهنگ جامعه منافات داشته باشد) يا كسي سم در غذايش ميريزد و غیره كه در اصطلاح هذيان گويند، بروز ميكند.
اختلال در هيجانات و عواطف
هنگامی است که فرد در يك شرايط خاص مطابق با آن شرايط، هيجاناتش بروز نكند و به شكل افراطي و يا غيرطبيعي مثلا افراطي گريه كند يا بخندد يا عصباني شود، به عبارتي دچار عواطف نامتناسب شود.
اختلال در درك
در این حالت فرد ممكن است در فهم تحريكاتي كه از حواس پنج گانه به وي ميرسد، دچار مشكل يا سوء تعبير شود، مثلا چيزهايي ببيند كه ما نميبينيم، صداهايي بشنود كه ما نميشنويم؛ مانند صدايي كه با او حرف ميزند و به او دستور ميدهد و او را تحقير ميكند.(توهم)
اختلال در حافظه
در این اختلال فرد حافظهاش را از دست می دهد و وقايع مهم را فراموش می كند، همچنین ممکن است دچار فراموشي مكرر شود، كه با فراموشي سالمندي متفاوت است مثلا راهش را گم ميكند یا ممکن است افراد آشنا را نشناسد كه البته بين اشكال در تمركز و فراموشي بايد فرق قائل شد.
اختلال در هوش و قضاوت
فرد مبتلا در كارها اشتباهات زيادي ميكند؛ خصوصا در كارهاي روزمره، زندگي توان هوشي وي كاهش مييابد و از قضاوت موارد ساده باز ميماند.
اختلال در سطح هوشياري
در بعضي از اختلالات رواني كه بيشتر ناشي از ضايعات مغزي است، سبك هوشياري كم ميشود و فرد مبتلا زمان و مكان و اشخاص را نميشناسد. اين اختلال در مسموميت دارويي و حمله تشنجي نيز ديده ميشود.
اختلال در عملكرد فردي
بيمار به نيازهاي شخصي خود اهميت نميدهد. بهداشت فردي را رعايت نميكند، به حمام نميرود، پابرهنه راه ميرود یا سر و صورت خود را مرتب نميكند.
اختلال در عملكرد خانوادگي و اجتماعي
بيمار با دوستان، اعضاي خانواده و دیگران، رفتاري نادرست و عجيب و غريب دارد؛ ديگران را مورد اذيت قرار ميدهد؛ بيپروا عمل ميكند؛ گاه موجب تسخر و خنده ديگران ميشود؛ روابطش با همه به هم ميخورد و قادر به ارتباط درست و منطقي حداقل طبق عرف جامعه با ديگران نيست.
اختلال در عملكرد شغلي و تحصيلي
افت نمرات تحصيلي، اشكال در مطالعه و تمركز و يادگيري ناتواني در فعاليتهاي گروهي، ناسازگاري با معلمان و ساير همكلاسيها، افت عملكرد شغلي، اشتباهات مكرر، ناتواني درانجام امور محوله به طوري كه موجب اخراج وي از شغل خواهد شد.
علل بروز
متخصصین اعصاب و روان، علت اساسي اختلالات اعصاب و روان را بهم ريختگي در محيط شيميايي مغز می دانند که به صورت کلی، سه عامل اصلي در بروز يک بيماري اعصاب و روان دخالت دارد:
بيولوژيک بدن
يعني تغييراتي که در سطح هورمونها، سلولها و مواد بيوشيمي بدن اتفاق ميافتد و يا وجود يک ژن ميتواند موجب ظهور يک بيماري شود.
روان فرد
طرز تفکر يک فرد، شناخت او از اتفاقات و افراد پيرامون خود، چگونگي بروز هيجانات و کنترل آن، نوع قضاوت کردنهاي او، چگونگي سازشپذيري و کنترل استرس و غیره در حوزه اي است که در بروز يک اختلال ميتواند نقش داشته باشد.
مسائل اجتماعي
ناشي از حضور فرد در يک محيط و يا ارتباط او با ديگر افراد ايجاد ميشود. حوادث ناگوار، خبرهاي بد، ديدن صحنههاي ناخوشايند، فشارها و استرسهاي شغلي و محيطي نمونههايي از مسائل اجتماعي محسوب ميشوند.
بیماری های شایع روانی [3]
پسيكوز، فرم شديد بيماري هاي رواني است. افرادي كه دچار پسيكوز يا جنون مي شوند ارتباط خود را با واقعيت از دست داده و در دنياي خودشان زندگي مي كنند.
بيماري خود را باور ندارند و ديگران را مسئول مشكلات ايجاد شده مي دانند. آنها حالات و تجربيات عجيبي را درك مي نمايند و صدایي را شنيده يا چيزهایي را مي بينند كه ديگران نمي شنوند يا نمي بينند.
رفتار، تفكر و صحبت هاي غيرعادي بيماران رواني شديد باعث مي شود، اين بيماران نتوانند با شرايط محيطي خود، سازگاري پيدا كنند، لذا در مسؤليت هاي خانه داري، شغلي و اجتماعي دچار اختلال مي شوند.
انواع بيماري هاي رواني شديد:
- اسكيزوفرنيا
- مانيا و افسردگي ( افسردگي دو قطبي )
افسردگي
افسردگي يك حالت خلقي و پايدار است كه ميتواند جنبههاي مختلفي از زندگي فرد را در بر گرفته و در آنها تداخل نمايد. افسردگي با احساس بيارزشي، گناه افراطي، تنهايي، غمگيني، نا اميدي، ترديد در (كفايت) خود و احساس گناه مشخص ميگردد. افكار خودكشي نيز ممكن است وجود داشته باشد. افسردگي معمولی، ممكن است از چند دقيقه تا چند روز طول بكشد. همه ما گاهي احساس دلتنگي و غم ميكنيم. اين احساسها جزء طبيعي موجود انساني است. از سوي ديگر، نوعي از افسردگي كه تشديد يافته و براي دورههاي زماني بيشتري تداوم مييابد، ميتواند شكل ناسازگارانه اي از افسردگي بوده و متفاوت با افسردگي "روزمره" باشد.
علائم شایع افسردگی
1. از دست دادن علاقه؛ بیحوصلگی و دلزدگی؛ ناتوانی از لذت بردن
2. احساس ناامیدی؛ بیحالی و خستگی
3. بیخوابی؛ خواب زیاد یا ناراحت
4. گوشه گیری اجتماعی؛ احساس بیارزش بودن ومورد نیاز نبودن
5. بیاشتهایی یا پرخوری؛ یبوست
6. از دست دادن میل جنسی
7. مشکل داشتن در تصمیمگیری؛ مشکل داشتن در تمرکز
8. یکباره به گریه افتادن بدون توضیح مشخص
9. احساس گناه شدید به خاطر وقایع بیاهمیت یا خیالی
10. تحریکپذیری؛ بیقراری؛ افکار خودکشی
11. دردهای مختلف، مثل سردرد، درد قفسه سینه بدون شواهدی از بیماری جسمی
وسواس
وسواس یك ایده، فكر، تصور، احساس یا حركت مكرر یا مضر است كه با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بیمار، متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت به شخصیت خود بوده و از غیرعادى و نابه هنجار بودن رفتار خود آگاه است.
چهار الگوى عمده علائم وسواس :
1. شايع ترين الگو، وسواس آلودگى و متعاقب آن اقدام به شستوشوى مكرر براى رفع آلودگى و يا كسب طهارت است. بنابراين عمل وسواس به شكل شستن يا تميز كردن است.
2. الگوى شايع دیگر وسواس، وسواس ترديد و متعاقب آن اقدام جبرى براى امتحان كردن است. مثلاً احتمال باز ماندن شيرگاز، كليد برق و غیره به سراغ فرد می آيد و به دنبال آن چندين بار براى مطمئن شدن از بسته بودن شيرگاز و يا غیره به خانه برمی گردد و به عنوان مثال به اجاق گاز سر می زند.
3. افكار وسواسى، سومين الگوى وسواس است. اين افكار كه به طور تكرارى و ناخواسته به سراغ فرد آمده و ذهن او را به خود مشغول می كند. محتواى اين افكار معمولاً عمل جنسى يا پرخاشگرى يا آسيب رساندن است و از نظر بيمار، غيرقابل تحمل و شرم آور است.
وسواس فكري مي تواند مشكلات متعدد و مسايل آزاردهنده بسياري را براي شخص مبتلا و اطرافيانش به همراه داشته باشد. در اين حالت شخص مبتلا ممكن است، تصاويري ذهني به شكل صحنه هاي وحشتناك و ناراحت كننده بسياري داشته باشد كه هر چه بيماري سعي در مقاومت در مقابل آنها دارد، نمي تواند از آنها خلاص شود. اين وسوسه فكري از موضوعات بسيار كلي، مانند سوال ذهني درباره اينكه چه كسي خدا را آفريده؟ هدف از زندگي چيست؟ گرفته تا افكار گناه آلوده جنسي و ترس هاي مرض گونه و غیره متفاوت است و تقريبا همه اين افكار، بيمار را در وضعيت وحشتناكي قرار مي دهند.
4. چهارمين الگو، كندى وسواس است. اين بيماران ساعتها وقت خود را صرف خوردن غذا يا اصلاح سر و صورت، مسواك يا آماده شدن براى خواب يا مرتب كردن لباسها می كنند.
منابع
[1] - ربابه (فرزانه) ؛(1390). کارشناس روانشناسی مشاوره؛ و بر گرفته در تاریخ (1389) از سایت اینترنتی http://www.shaaer.com/
[2]-دكتر حسن ذبيحي اردستاني، متخصص بهداشت روان ؛ عضو تحریریه علمی ایران سلام
[3] - کتابچه راهنمای بیمارهای اعصاب روان؛ (1390). دانشگاه علوم پزشکی و خدمات خراسان رضوی
